کد مطلب:140463 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:107

روایت محمد بن مسلم از حضرت امام صادق
مرحوم شیخ در مجالس باسنادش از محمد بن مسلم روایت كرده كه وی از حضرت امام صادق علیه السلام پرسید:

یابن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم انگشتر ولایت كه در دست جدت بود چه شد؟ ما شنیدیم آنرا غارت كردند.

حضرت فرمود:

آن انگشتر از مواریث پیغمبر صلی الله علیه و آله است و هنگامی كه جدم امام حسین علیه السلام به خیمه حضرت سجاد علیه السلام آمد و وی را وصی و جانشین خود گردانید انگشتر مزبور را در انگشت فرزندش نمود و امر امامت را تفویض باو فرمود چنانچه


همین كار را رسول مختار با جناب امیرالمؤمنین علیه السلام كرده و حضرت امیر هم در وقت رحلت آنرا در انگشت امام حسن علیه السلام قرار داد و امام حسن علیه السلام در هنگام وفات آنرا در انگشت امام حسین علیه السلام نمود و آن حضرت به زین العابدین و زین العابدین آنرا در انگشت پدرم حضرت باقر علیه السلام كرد و حضرت باقر علیه السلام آنرا به من تسلیم نموده و الآن همان انگشتر در دست من است و روزهای جمعه وقت نماز جمعه در انگشت خود می نمایم و با آن نماز می گذارم.

محمد بن مسلم می گوید: روز جمعه خدمت امام علیه السلام مشرف شدم دیدم آن حضرت مشغول نماز است چون فارغ شد دیدم كه دست مبارك خود را دراز كرده انگشتر را به من نشان داد دیدم برق انگشتر چشم مرا خیره كرد نقش روی آنرا خواندم، نوشته بود: لا اله الا الله عدة للقاء الله.

باری بعد از سپردن ودایع امامت حضرت فرزند خود را دربر گرفت و صورتش را بوسید و در مصائب و مشكلات امر به صبر فرمود و سپس فرزند را وداع نموده فحرك ذاالجناح فطوی العرصة كأنها یطیر بالجناح و قد ملأها من الصهیل و الصیاح پس ذوالجناح را حركت داد و آن حیوان كبوتروار عرصه میدان را درنوردید در حالی كه صدای صهیل و عویل بلند داشت و امام علیه السلام را به وسط میدان رساند بار دیگر لشگر عزیز پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را دیدند كه به میدان آمده همچون مور و ملخ بر آن سرور حمله ور شدند و پیمانی را كه قبلا متعهد شده و ملتزم شدند یكان یكان به میدان آن سرور روند را نقض نمودند و حضرت با آن حالت خستگی و شكستگی و گرسنگی و تشنگی گویا تازه به میدان تاخته مانند شیر شمیده می خروشید و در دفع و قتل اعداء می كوشید